قاصدک هان چه خبر آوردی ؟
قاصدک از گل زیبای بهاریت چه خبر ؟
عید شده قاصدک
زود بگو
برگ خشکیده دلش تنگ شده
جمله ی همیشگیش رو زود بگو
امشب به قصه ی من گوش می کنی ، فردا همچو قصه مرا فراموش می کنی رو زود بگو
بگو تکرار کن تا یادم بیاد
خبر آوردی ناز من ؟
خبر فراموش شدنم ؟
اثری نداره این حرف
تو بگو فکر من نباش
من فقط یه برگ خشکم
*********
دیدن غم و نارحتی دوست عزیزم غمگینم کرد...
گفتم بگم با تو بگم ، تو که میشنوی صدامو
خدا با توام حواست هست ؟ خدا جون حواست کجاست ؟
بگم از حرفای زیبایی که آدما می گن به هم دیگه
بگم از نگاه زیبا و یه آه که خودش هزار تا معنی داره
بگم از اول دوستی که همه میان و میگن
دیگه باهم باشیم ، قدر هم رو خوب بدونیم
بگم از لحظه ای که نمی تونیم حرف دل رو رک بزنیم
بگم از دوست داشتن ها که قدرشو نمی دونیم خیلی از ما آدما
خدا جون بگم از اشکا که خیلی وقتها نداره پایان
خدا جون بگم از اون دختری که پیش هم نفسش می شینه
گریه های هم نفسشو می بینه وقتی که اشک می ریزه برای دیگری
نمی تونه چیزی بگه
اما ذره ذره می شکنه
برام مهمی عزیزم
اینو آدما می گن به همدیگه
اما به خودت قسم این فقط یه جمله است که میگن که گفته باشن
یه راهی شروع می شه ای خدا
اولش با عشق و احساس
اما این بنده هات خدا بی انصافن
نمی دونم چی می خوان که مدام از این بام به بام دیگری هی می پرن
وفا کنیم پشت می کنن
محبت می کنیم می گن دروغه
گریه می کنیم واسه احساس می گن تکراریه
یکی نیست بگه آخه تکرار چیه ؟ مگه احساس دروغه که گریه هم دروغ باشه ؟ تکرار باشه ؟
خدا جون مگه تو جسم ما یه قلب کوچیک نذاشتی ؟
مگه یاد ندادی به ما آدما دلسنگ نباشیم ؟
پس چرا بعضی از این بنده هات می زنن و میشکنن
راسته می گن
هرکی زد و رفت و شکست یه روز یه جا کم میاره ؟
کاشکی این یکی هم مثل بقیه حرفا دروغ باشه
خدا جون دلم گرفته از نگاه اول
از حرف اول
که چشمی به هم زدن همه اش می شه فراموش و اما حرف آخر
امان از این حرف آخر ...
*******
نمی دونم چمه فقط می دونم حالم خوب نیست
انگار یه بغض نشکسته داره قلبمو پاره پاره می کنه
انگار غریب افتادم تو این دنیا
انگار هیچ کس جز تو جز من
انگار ...
ای بابا بگذریم
اینکه دوستت دارم کافیه
همین که دوستت دارم کافیه خدا جونم
منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر
روی زمین چقدر بده می خوام پیشت بمونم
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یه لحظه
بغلم کن منو بردار ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
توی آغوش تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیر دست غم ها نیستم
دیگه عاشقانه تر از عاشفانه ام
توی آغوش تو ازدرد خبری نیست
از دروغ وحرفای زرد اثری نیست
شاد باشین یا حق
گلهای شما()