سفارش تبلیغ
صبا ویژن

| >شناسنامهآرشیو وبلاگ | R.S.S |





ماهِ پنهان





فریاد
یه آشنا
شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد.
پروفایل یه آشنا

مطالب تازه
زیادی
تیک تاک تیک تاک
شوخی یا جدی واسه تو
آدمی و آدمیان
???? دلتنگ ????
روئیا ،‏زندگی ،‏عشق
...
غمت سربه سر دل می زاره
اینجا چه کار می کنم !
قربونت برم خدا
دیدن سخته ،دیدن خیلی چیزا سخته ،خیلی سخته وقتی می بینی و می بینی
[عناوین آرشیوشده]
آرشیو وبلاگ
ماه پنهان
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
آبان 88





سه شنبه 88/4/30 ساعت 11:9 عصر

 

یه اتاقی باشه گرمه گرم......روشن روشن........تو باشی منم باشم.........کف اتاق سنگ باشه  

سنگ سفید.......تو منو بغلم کنی که نترسم........که سردم نشه.........که نلرزم....... 

اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار........پاهاتم دراز کردی........منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه

دادم.......با پاهات محکم منو گرفتی.......دوتا دستتم دورم حلقه کردی.........

بهت میگم:چشماتو میبندی؟میگی:اره!!!!!بعد چشماتو میبندی......

بهت میگم برام قصه میگی تو گوشم؟؟؟؟میگی:اره!!!!!بعد شروع میکنی اروم اروم تو گوشم قصه

گفتن.....یه عالمه قصه طولانی و بلند که هیچوقت تموم نمیشن.......میدونی؟میخوام رگ بزنم....... 

رگ خودمو........مچ دست چپمو.......یه حرکت سریع........ یه ضربه عمیق........بلدی که؟؟!

ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم.......تو چشماتو بستی........نمیبینی من تیغ رو از جیبم در میارم

.....نمیبینی که سریع میبرم.......نمیبینی خون فواره میزنه رو سنگای سفید........نمیبینی دستم

 

میسوزه و لبم رو گاز میگیرم که نگم اااااااااااااااخخخخخخخخخخخ که چشماتو باز نکنی و منو نبینی.........

تو داری قصه میگی......... من شلوارک پامه........ دستمو میذارم رو زانوم........خون میاد از دستم میریزه

رو زانوم و از زانوم میریزه رو سنگا........قشنگه مسیر حرکتش.......قشنگه رنگ قرمزش.........حیف که

چشمات بسته ست ونمیبینی......تو بغلم کردی.......میبینی که سردم شده......محکم تر بغلم میکنی

که گرم بشم........میبینی نامنظم نفس میکشم.......تو دلت میگی:اخی دوباره نفسش گرفت!

میبینی هر چی محکم تر بغلم میکنی سرد تر میشم........میبینی دیگه نفس نمیکشم.........!

چشماتو باز میکنی میبینی من مردم.....!!!!!!!!!میدونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من میترسیدم خودمو بکشم!از سرد شدن........از تنهایی مردن........از خون دیدن........

وقتی که تو بغلم کردی دیگه نترسیدم.......مردن خوب بود.اروم اروم.......گریه نکن دیگه.......

من که نیستم چشماتو بوس کنم و بگم دلم میگیره هاااااااااااااااا!!!!!!!بعدش تو همون جوری وسط

گریه هات بخندی.........گریه نکن دیگه خب؟؟؟!دلم میشکنه......دل روح نازکه.......نشکنش خب؟؟!

 

21/06/88       ساعت 01:25 

 

 **********************

 

دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی


دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی


دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی


دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی


دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی

 

دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی

 

  

 
   

1388/05/26 

_________________________________

ساعت دلتنگی

 

یه بغض چسبیده به گلو و یه احساس خفگی ،‏انقدر که آرزو می کنی بارون بباره که بری وسط بارون ،‏ سر بلند کنی به آسمون و فریاد بزنی

داد بزنی ،‏خداااااااااااااا خدا دلم گرفته ،‏خدا دلم تنگه ،‏دوست داری فریاد بزنی ،‏حرف بزنی با خدا ،‏از خیلی چیزا بگی ،‏ آهای بارون کجایی بیا تا کسی اشکهام رو  نبینه ،‏انقدر بهونه داری که حتی تو این گرما آرزوی بارون می کنی  

دوست داری بگی ،‏بگی تا خالی شی ،‏فقط پیش خدا بگی ،‏از خیلی چیزا بگی

دل گرفته و بهانه گیر شده. بهانه هایی آشنا ای دیوونه که اگه خوب میون کلمه هاش نگاه کنی یه چیز رو می بینی،. یه چیز رو پیدا می کنی،شاید همون دیوونگی باشه

دل که دیوونه  بشه، فقط یه جا  آروم می شه .می دونی کجا؟ همون جایی که براش امن ترین جای دنیاست

می دونی که کجاست امن ترین جای دنیا ؟‏می خوام پناه بگیرم توی همون امن ترین جای دنیا و آروم شم ،‏آروم آروم ،‏خیلی آروم

 






44184 :کل بازدیدها
12 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز