• وبلاگ : ماهِ پنهان
  • يادداشت : خاطرات تلخ
  • نظرات : 19 خصوصي ، 64 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هرکه آمد دوسه روزي نفسم شد

    دوسه روزي همه کارو کسم شد

    دست آخر نفس من قفسم شد

    دل من در هوس همنفسم شد

    دل من تنگ نگاهش

    نگهم در پي راهش

    همه هوش و هواسم سر جايش

    به اميد رد پايش

    من به عشقش ز همه دوست گذشتم

    ز همه دوست که سهل است ، من از خويش گذشتم

    من براي او نوشتم

    که " ز تو ، عشق تو و خويش " گذشتم

    من به ياد آورو آن روز که گفتي

    که تويي ، عشق مني ، يار مني" زود نگفتي ؟ "

    من چه گفتم ؟ تو چه گفتي ؟

    تو ولي عاقبت عشق نگفتي

    اين چنين گشت دلم در پي عشقش

    عمر من گشت فداي ره عشقش

    دل من هيچ نديدست ز عشقش

    اين از عشق من و اين ميوه کال غم عشقش

    باز گفتم که دگر بار

    به دل غمزده ي مرده ي غمدار

    که دگر هيچ نبيني تو ز هر يار

    نبايد که ببيني غم دلدار

    ولي اي کاش دلم باز نميديد دلي را

    آن دل مرده عاشق دغلي را

    آن دل مرده بيچاره دلي را

    دل من ! اين دل من کاش نميديد دلي را

    باز گفتم که دوباره

    نديده که دلم گشته ز عشق پاره ، پاره

    مي روم من به سرايش پي چاره

    تا بگم غصه به ايما و اشاره

    که چه کرد او

    بشکست اين دل من را

    به زمين زد همه ي عاقبتم را

    همه ي عمر من و عشق من و بود و تنم را

    نفسم را !!!!!!!